.

۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

شعر شهید

ای شهید


ای روشنای خانه امید، ای شهید


ای معنی حماسه جاوید، ای شهید


چشم ستارگان فلک از تو روشن است


ای برتر از سراچه خورشید ای شهید


زهره به نام توست غزلخوان آسمان


با یاد توست مشعل ناهید ای شهید


قد قامت الصلاه به خون تو سکه زد


در گسترای ساحت تحمید ای شهید


تیغ سحر زجوهره خونت آبدار


گشت و شکست لشکر تردید، ای شهید


آئینه‌دار خون تو اند آسمانیان


رنگین‌کمان به شوق تو خندید ای شهید


ایمن شدند دین و وطن تا به رستخیز


فارغ شدند زآفت تهدید، ای شهید


در فتنه‌خیز حادثه‌ها جان پناه ماست


بانگی که در گلوی تو پیچید، ای شهید


صرافی جهان زتو گر نقد جان گرفت


جام شهادتش به تو بخشید، ای شهید


نام تو گشت جوهر گفتار عارفان


( عارف ) زبان گشوده به تأکید، ای شهید

Read more...

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

شعر امام رمان عج

<خوب است نمی آیی >
سخت است ولی مولا خوب است نمی آیی
دلتنگ توام، اما خوب است نمی آیی
یک کوفه جفا و غم ، یک شام پر از محنت
آیی تو ، شوی تنها، خوب است نمی آیی
یک جمعه فقط ندبه ، یک هفته فراموشی
بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی
یک نیمه شعبان را در ذکر تو می مانیم
فرداش روی از یاد، خوب است نمی آیی
لاف غم عشق تو ، ذکر همه مردم
بنگر به دل آنها ، خوب است نمی آیی
با این همه درد و غم میسوزی و میسازی
ای منتقم زهرا(س) خوب است نمی آیی

Read more...

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

شعر امام رمان عج

< آتش جگران >
مردم ديده به هر سو نگرانند هنوز
چشم در راه تو صاحب‌نظرانند هنوز
لاله‌ها، شعله‌كش از سينه داغند به دشت
در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز
از سراپرده غيبت، خبري باز فرست
كه خبريافتگان، بي‌خبرانند هنوز
رهروان، در سفر باديه حيران تواند
با تو آن عهد كه بستند، برآنند هنوز
ذره‌ها در طلب طلعت رويت با مهر
هم‌عنان تاخته چون نوسفرانند هنوز
طاقت از دست شد اي مردمك ديده! دمي
پرده بگشاي كه مردم نگرانند هنوز

Read more...

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

شعر امام رمان عج

عاقبت دست من و دامن آن سرو سهی
تا به سر منزل مقصود روان خواهد بود
چه توان گفت ز شکر و کرم و حلم شهی
که جهانی به لبانش نگران خواهد بود
تو جهانی و جهانی ز تو خرسند وخموش
به حقیقت که جهان با تو جهان خواهد بود
"اینهمه شعبده ها عقل که می کرد اینجا "
چون رسد شاه جهان بی قلیان خواهد بود
مردم از ظلمت شبهای دراز و غم یار
مستی و رخصت این شه چه زمان خواهد بود
چشمه آب حیات و گل و شبنم بی دوست
شوره زاریست که بی مایه روان خواهد بود
ای خوش آن روز که بانگ خوش" یا زهرا" مان
از همه جای جهان درسریان خواهد بود

Read more...

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

شعر شهید

بغض مادر

سالی گذشت باز نیامد و عید شد
گیسوی مادر از غم بابا سپید شد
امروز هم نیامد و غم خانه را گرفت
امـروز هـم دوبـاره باران شدید شد
مادر کنار سفره کمی بغض کرد و گفت
امسال هم بدون تو سالی جدید شد
ده سال تیر و آذر و اسفند و خون دل
تـا فـاو و فکه رفت ولی نا امید شد
ده سال گریه های مرا دید و بغض کرد
حـرفی نـزد نگفـت چـرا نـا پدید شد
ده سـال رنگ پنجـره هـای اتاق من
همرنگ چشمهای سیاه سعید شد
بعد از گذشت این همه دلواپسی و رنج
مـادر نگفته بـود کـه بابا شهید شد

Read more...

۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

معرفی شهید محمد حسن طوسی

معرفی شهید محمد حسن طوسی

سردار شهید طوسی که از طوسکلای شهرستان نکا و از خانواده ای روستایی،زحمتکش و مذهبیبرخاسته و به عضویت سپاه نکا در آمده بود، در فاصله زمانی کوتاهی و به واسطه بروز لیاقت ها و شجاعت های ویژه اش در انجام مدبرانه و شجاعانه ماموریتهای محوله، به سپاه مرکز استان یعنی ساری منتقل شده و فرماندهی واحد عملیات را بعهده گرفت و پس از گذشت چند ماه به منطقه ۳ سپاه مازندران و گیلان واقع در چالوس رفته و به سمت فرماندهی عملیات منطقه منصوب شد نهایتاً با گذشت زمانی کوتاه تر، از آنجا نیز عازم جبهه ها شده و فرماندهی واحد اطلاعات عملیات لشکر به ایشان واگذار شد و در ادامه همین روند تصاعدی که با اثبات لیاقت ها و بروز قابلیت ها و استعدادهایش همراه بود، جانشینی و قائم مقامی لشکر 25 کربلا را نیز به عهده گرفت و با همین سمت آسمانی شد و به وجه الله نظر کرد.
فرماندهان بزرگ دفاع مقدس در اظهارات واضح و مطول به بیان تقش کلیدی سردار شهید طوسی پرداخته و همزمان از میزان اعتماد خود به ایشان و نمرات عالی وی در تمامی آزمون ها ستوده و او را در ردیف شهیدان بزرگی همچون باکری، خرازی، کاظمی و غیره قرار داده و در سوگش گریستند.
سرداران شهید حاج بصیر، نوبخت، مهرزادی، ابو عمار، بردبار،زندی، سبزعلی، خنکدار و ..... و نیز سرداران در قید حیات قربانی، کمیل، شالیکار، رحیمیان و .... همه و همه که از افتخارات بزرگ مازندران هستند، در برابر عظمت ایثار و نقش آفرینی های ویژه سردار شهید طوسی انگشت حیرت گزیده و تنها او را گل سرسبد گلهای پرپر خطه گل پرور مازندران می دانند.

سردار شهید طوسی که دو برادر دیگر شهیدش یعنی محمد حسین و ابراهیم را نیز با خود همسفر کرده با پدر رزمنده اش نیز همسنگر بوده و انصافاً از خانواده ای برخاست که کلکسیون افتخارات و آلبوم مباهات ارزشی در منطقه اند و می توان گفت که رزم و ایثار در گوشت و خون یکایک اعضاء خانواده ایشان بوده و شهادت،سرنوشت قطعی چنین خانواده ایثارگری بوده است.
ورود سردار شهید طوسی به جبهه های نبرد، آغاز بالندگی های مازندران و مکمل توانایی ها و استحقاق های اولیه رزمندگانمازندرانی در جبهه ها بوده و نقطه عطفی در نقش آفرینی های ویژه لشکر ۲۵ کربلا در سرلوحه عملیاتهای فوق سنگین و پیشقراولی در تعیین کننده ترین مراحل استراتژی های نظامی ما در دفاع مقدس بود.
سردار شهید طوسی که قائم مقام لشکر ۲۵ کربلا و فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر تا هنگام شهادت بوده، بزرگترین عامل موفقیتهای نظامی این لشکر در تمامی ماموریت های عملیاتی محسوب شده و در همه صحنه ها با بهره گیری از ویژگیهای ایمان به خدا، اعتقاد به ولایت فقیه، شجاعت و روحیه شهادت طلبی، میدان دار بلا منازع عرصه های خطر بوده و بخاطر درایت بالایی که به تجربه و به کرات در عمل نشان می داد، اعتماد بالای فرماندهان عالی تر را به خود جلب کرده و با چنین اعتمادهای تعیین کننده ای، ضریب ریسک پذیری قرارگاههای عملیاتی نیز به شدت ارتقاء می یافت.

سردار شهید طوسی که در اخلاق حسنه، زبانزد و اسوه ای تمام عیار برای یکایک رزمندگان بوده، بزرگترین موفقیت خویش را در تواضع و پرهیز از ذخارف دنیا و اطاعت پذیری محض از ولی امر مسلمین یافته و با صبر و حوصله و توکل الهی، راه سعادت خویش را آهسته و آرام طی می کرد و بدون آنکه کمترین دغدغه ای برای دنیا و جاذبه های مادی اش داشته باشد، خود را وقف خدای خویش کرده و "الهه ای" را بجای آن یگانه "اله" خویش نمی شناخت و نهایتاً نیز ذوب در ولایت و فناء فی الله شد.

نگارنده که توفیق رفاقت خانوادگی و دوستی مختصر با آن سردار بزرگ منش داشته،با گذشت سالها متمادی از این جدایی و فراق و ارائه مطالب و اشعار متعدد در باره ایشان، هنوز به آرامش قلبی و کفایت ذهنی نرسیده و با باور خلاء شدید عاطفی و سازمانی و یادآوری تمامی خاطرات گذشته با وی، همواره نسبت به آن بزرگوار احساس دین کرده و به هر مناسبتی عاشقانه از ایشان می گوید و او را دلنوازانه می ستاید.

یادش گرامی، نامش بلند، خاطره اش ماندگار و راهش پر رهرو باد!

Read more...

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

شهید گمنام

شب و شهاب
نه جامه ای،نه پلاکی، نه عطر خاطره ای
نه ره به سوی تو دارد نگاه پنجره ای
نه واژه ای، نه کلامی، نه بانگ آوازی
نه بغض می شکند در تو تار حنجره ای
سکوت، غرق سکوتی شهید گمنامم!
ندارد آن دل پرخون سر مناظره ای
توکیستی گل پرپر که درعبور از خاک؟
میان حلقه ی فوج ملک محاصره ای
نمی شناسمت اما چه می درخشی تو
که آفتابی و من اشتیاق شاپره ای
تو آن قدر به خدای امید نزدیکی
که دست سبز گشایش برای هر گره ای
دریغ و درد که آغوش شهر کوچک بود
برای چون تو بزرگی، شهاب گستره ای

Read more...

۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

هفت سین جبهه

بچه ها تحویل سال یادش بخیر شلمچه
چییده بودیم تو سفره سربند و یک سرنیزه
بچه ها خیلی گشتن تو جبهه سیب نداشتیم
بجای سیب تو سفره کمپوتشو گذاشتیم
تو اون سفره گذاشتیم یه کاسه سکه و سنگ
سمبه به جای سنجد یه سفره رنگارنگ
اما یه سین کم اومد همه تو فکری رفتیم
مصمم و با خنده همه یک صدا گقتیم
به جای هفتیمن سین تو سفره سر میزاریم
سر کمه هر چی داریم پای رهبر می زاریم

Read more...

۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

وصیت نامه شهید احمد کاظمی


اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهيد ان علياً ولي الله

خداوندا فقط مي‌خواهم شهيد شوم شهيد در راه تو، خدايا مرا بپذير و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزي شهادت مي‌خواهم كه از همه چيز خبري هست الا شهادت، ولي خداوندا تو صاحب همه چيز و همه كس هستي و قادر توانايي، اي خداوند كريم و رحيم و بخشنده، تو كرمي كن، لطفي بفرما، مرا شهيد راه خودت قرار ده. با تمام وجود درك كردم عشق واقعي تويي و عشق شهادت بهترين راه براي دست يافتن به اين عشق.

نمي‌دانم چه بايد كرد، فقط مي‌دانم زندگي در اين دنيا بسيار سخت مي‌باشد. واقعاً جايي براي خودم نمي‌يابم هر موقع آماده مي‌شوم چند كلمه‌اي بنويسم، آنقدر حرف دارم كه نمي‌دانم كدام را بنويسم، از درد دنيا، از دوري شهدا، از سختي زندگي دنيايي، از درد دست خالي بودن براي فرداي آن دنيا، هزاران هزار حرف ديگر، كه در يك كلام، اگر نبود اميد به حضرت حق، واقعاً چه بايد مي‌كرديم. اگر سخت است، خدا را داريم اگر در سپاه هستيم، خدا را داريم اگر درد دوري از شهداي عزيز را داريم، خدا داريم. اي خداي شهدا، اي خداي حسين، اي خداي فاطمة زهرا(س)، بندگي خود را عطا بفرما و در راه خودت شهيدم كن، اي خدا يا رب العالمين.

راستي چه بگويم، سينه‌ام از دوري دوستان سفر كرده از درد ديگر تحمل ندارد. خداوندا تو كمك كن. چه كنم فقط و فقط به اميد و لطف حضرت تو اميدوار هستم. خداوندا خود مي‌دانم بد بودم و چه كردم كه از كاروان دوستان شهيدم عقب مانده‌ام و دوران سخت را بايد تحمل كنم. اي خداي كريم، اي خداي عزيز و اي رحيم و كريم، تو كمك كن به جمع دوستان شهيدم بپيوندم.

گرچه بدم ولي خدا تو رحم كن و كمك كن. بدي مرا مي‌بيني، دوست دارم بنده باشم، بندگي‌ام را ببين. اي خداي بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا مي‌كنم، از روي سركشي نيست. بلكه از روي ناداني مي‌باشد. خداوندا من بسيار در سختي هستم، چون هر چه فكر مي‌كنم، مي‌بينم چه چيز خوب و چه رحمت بزرگي از دست دادم. ولي خداي كريم، باز اميد به لطف و بزرگي تو دارم. خداوندا تو توانايي. اي حضرت حق، خودت دستم را بگير، نجاتم بده از دوري شهدا، كار خوب نكردن، بندة خوب نبود،... ديگر...

حضرت حق، اميد تو اگر نبود پس چه؟ آيا من هم در آن صف بودم. ولي چه روزهاي خوشي بود وقتي به عكس نگاه مي‌كنم. از درد سختي كه تمام وجودم را مي‌گيرد ديگر تحمل ديدن را ندارم. دوران لطف بي‌منتهاي حضرت حق، واي من بودم نفهميدم، واي من هستم كه بايد سختي دوران را طي كنم. الله اكبر خداوندا خودت كمك كن خداوندا تو را به خون شهداي عزيز و همة بندگان خوبت قسم مي‌دهم، شهادت را در همين دوران نصيب بفرماييد و توفيق‌ام بده هر چه زودتر به دوستان شهيدم برسم، انشاء الله تعالي.


منزل ظهر جمعه 6/4/82

بــه پايان آمد اين دفتر
حكايت همچنان باقی است



Read more...

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

سحنرانی شهید مهدی باکری شب عملیات بدر که هرگز منتشر نشده است


شهيد مهدي باكري در سخنراني پيش از عمليات بدر در جمع رزمندگان به آنها توصيه مي‌كند از زماني كه آماده مي‌شويد براي عمليات 70 مرتبه قل هوالله را بخوانيد. زماني كه شروع به حركت مي‌كنيد بايد لاحول و اقوه الا بالله العلي العظيم را بگوييد و زماني كه مي‌خواهيد تيراندازي كنيد راي هر تيرتان سبحان‌الله بگوييد.


اين گوشه‌اي از سخنان منتشر نشده‌ي شهيد باكري فرمانده لشكر 31 عاشورا بود كه پيش از عمليات بدر گفته بود.

متن كامل اين سخنان در پي مي‌آيد؛
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم لاحول و لاقوه الا بالله علي‌ العظيم با درود و سلام به پيشگاه معظم ولي عصر (عج) و نايب برحق او امام امت(صلوات‌ جمع) از يك طرف هوا سرد است و برادرها مقداري ناراحت هستند و از طرفي تصور مي‌كنم كه شايد ديگر فرصت نباشد با برادرها آخرين صحبت‌هايم را بكنم لذا چاره‌اي نديدم كه امروز صبح اگر هوا سرد هم باشد با برادرها صحبت كنيم. انشاءالله كه صحبت به درازا نكشيد. حال كه بيش از يك سال از عمليات خيبر مي‌گذرد هم حضرت بقيه‌الله، امام بزرگوار، خانواده شهدا، امت صبور ايران، مستضعفين كه در ساير كشورها قلب‌هايشان بخاطر اسلام و بخاطر انقلاب در تپش است منتظرند تا بار ديگر شاهد حماسه رزم‌آوران اسلام در مقابل كفاري باشند كه قد علم كرده و تصميم گرفته‌اند كه مانع راه خدا باشند و اين مسئوليت بر عهده ملت بزرگوار ماست و جاي بسي شكرگذاري دارد كه خداوند متعال اين افتخار را نصيب ما و شما برادرها كرده است كه اين حماسه با دست‌هاي ما شكل گيرد.همه منتظرند تا اين مسئوليت بزرگ انجام گيرد.

Read more...

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

السلام علیک یا صاحب الزمان عج

بیاد بلبل بوستان مهدی عج

با همه لحن خوش آوایی ام
در به در کوچه تنهایی ام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی
مایه آسایه ما می شدی
هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه مارا عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده دیدار ما,,,

Read more...

۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

شعر امام زمان عج

غروب جمعه ها !
دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را
کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟
کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی
که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را
خیابان ولی عصر بی شک جای خوبی نیست
که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را
تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی
بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را
نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن
رها کن در میان خدعه ماران عصایت را
نمی خواهم بجنگم در رکابت مرگ می خواهم
به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را
فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر
که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را
گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست
شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را

Read more...

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

شعر امام زمان عج

شعر امام زمان عج

افسوس که عمري پي اغيار دويديم
از يار بمانديم و به مقصد نرسيديم
سرمايه ز کف رفت و تجارت ننموديم
جز حسرت و اندوه متاعي نخريديم
پس سعي نموديم که ببينيم رخ دوست
جان ها به لب آمد، رخ دلدار نديديم
ما تشنه لب اندر لب دريا متحيّر
آبي به جز از خون دل خود نچشيديم
اي بسته به زنجير تو دل هاي محبّان
رحمي که در اين باديه بس رنج کشيديم
چندان که به ياد تو شب و روز نشستيم
از شام فراقت چو سحر گه ندميديم
اي حجّت حقّ پرده ز رخسار برافکن
کز هجر تو ما پيرهن صبر دريديم
ما چشم به راهيم به هر شام و سحرگاه
در راه تو از غير خيال تو رهيديم
اي دست خدا دست برآور که ز دشمن
بس ظلم بديديم و بسي طعنه شنيديم
شمشير کَجَت، راست کند قامت دين را
هم قامت ما را که ز هجر تو خميديم

Read more...

۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

بیاد شهیدان دفاع مقدس و جبهه و جنگ !

خدايا ! ببين که اسطوره هاي شهادت چگونه حيات را به بازي گرفته اند مرگ به اسارتشان در آورده است سرمست عشقند ، عشق خدائي، ببين که با پرتاب آيه آيه وجودشان در بستر جاري زمان چگونه حيات را تفسير ميکند.
خدايا سرودشان را شنيدي« انالله و انااليه راجعون» ، فريادشان را شنيدي
« نصرمن الله و فتح غريب» آوايشان را شنيدي « لااله الاالله » نجواشان را شنيدي ، « فباي آلا ربکما تکذبان» زمزمه شان را شنيدي
« فقاتلو ائمة الکفر» نامشان موحد، کتابشان قرآن ، پيامشان ايمان ، جرمشان قيام ، راهشان اسلام ، رهبرشان امام ، سلاحشان وحدت ، درسشان جهاد، سرمايه شان تقوي، مقصدشان شهادت ، معبودشان الله ، فرمانده شان روح الله . يارانمان ، يارانمان ، آري يارانمان را ربودند که تنها بوديم تنها تر شديم ، مهاجران رفته اند و بي انصار شده ايم ،
خدايا ، به ابرها بگو بگريند ، به کوهها بگو بشکافند؛ به درياها بگو بخروشند ، به طوفانها بگو بشتابند ، به رودها بگو بنالند،
چشمه ها را بگو بجوشند، به آسمان بگو ببارد، بزمين بگو بگريد ، به خورشيد بگو نتابد ،به ماه بگو نيايد ، به ستاره گان بگو نمانند ،
به همه بگو اشک بريزند ، آري اشک بريزند ، اي جنگ ، اي دريا ، اي سرودها اي قله ها، اي رودها، اي چشمه ها ، اي دشتها، اي بيشه ها ، از چشم خود جاري کنيد سيرابها جاري کنيد، خونابه ها جاري کنيد.
خدايا ، به درختها بگو که برگهايشان را فرو ريزند
به عقابها بگو که به سوگ يارانمان نشينند به پرنده گان بگو پرهايشان را بخون شهيدان رنگين کنند ، به کبوتران بگو پيام خونرا به خطه ستم کشان برسانند .
خدايا ، باز هم به فرشتگانت بگو که « اني اعلم ما لا تعلمون » فلسفه آفرينش را در کربلاي خوزستان نشانشان ده .
خدايا ، باز هم به فرشتگانت بگو که خليفه گانت را در زمين ببينند،
آري «تقوي و عشق را و ايمان را » ايثار و جهد و تلاش و خون جوانان را « يکجا نشانشان ده » .
خدايا ، به محمد (ص) بگو که پيروانش حماسه آفريدند ،
به علي(ع) بگو که شيعيانش قيامت بپا کرده اند،
به حسين(ع) بگو که خونش همچنان در رگها ميجوشد.
بگو که از آن خونها که در دشت کربلا زمين ريخت سروها روئيد، ظالمان سروها را بريدند اما باز همه سروها روئيد،
بگو که آن خونها از « خرداد خون داد » تا « شهريور شهيد » بر ژاله شد ،
بگو که دستهاي عباس(ع) بر پيکر من آويخته است،
بگو که آن خونها به جانان ريخته است و بگو که قاتلان همچنان خونمان را مي ريزند اما ... باز هم لاله مي رويد .
خدايا، ميداني که چه مي کشيم ، پنداري که چون شمع ذوب ميشويم ، آب ميشويم . ما از مردن نمي هراسيم ، اما مي ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند ، و اگر نسوزيم هم که روشنائي مي رود و جاي خود را دوباره به شب مي سپارد، چه بايد کرد از يک سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم، و از ديگر سو بايد شهيد شويم تا آينده بماند ، هم بايد امروز شهيد شويم فردا بماند و هم بايد بمانيم تا فردا شهيد نشود. عجب دردي ، چه ميشد امروز شهيد ميشديم و فردا زنده مي شديم تا دوباره شهيد شويم. آري همه ياران سوي مرگ رفتند ، در حاليکه نگران فردا بودند.
خدايا نکند وارثان خون اين شهيدان در راهشان گام نزنند.
خدايا ، نکند شيطانهاي کوچک با خون اينها"(شهيدان)" خان شوند ، نکند جانمايه ها براي به مايه هاي دون سرمايه مقام شود ، نکند ميوه درخت فداکاري اينها را صاحبان رياکاري بچينند، نکند ثمره جنگ يارانمان به چنگ فرصت طلبها افتد، نکند خونين کفنان در غربت بميرند تا قدرت طلبها کام گيرند . با شما هستم اي ابن الوقتها، انقلابيون بعد از انقلاب؛ سرمايه داران ، زراندوزان ،
مستکبرين ، فئودالها،خوانين؛ غربزدهها ، منورالفکران ،انحصارطلبها؛اسلام پناهان؛قشريون؛خمره هاي قدرت؛ ميوه چينها، راحت طلبها، زخم زبان زنها، منافقين ،التقاطيون؛ اي کسانيکه تا ديروز نمي دانستيد که سياست را با (س) مي نويسند يا با (ص) ،
اي جرياناتي که جز به خود و هواي نفس ، ديگران را نمي شناسيد، و همواره بر چسب مي زنيد ، غيبت ميکنيد و شهيدان را متهم به کفر کرديد. خدايا ، آيا ميخواهند از خون شهيدان نردبان قدرت و پست و مقام براي خود بسازند،
نکند که .....نه،نه.خدايا، هرگز ، اينها که گفتم کفر است؛ مگر ميشود خون حسينيان پايمال شود ، مگر ميشود علي اکبر و
ابوالفضل و علي اصغر بميرند،"مگر شهيدان زنده نيستند" ، نه، نه، هرگز، آنها همواره زنده اند، جاويدند، زيرا شهيدند و شهيد يعني حي حاضر ، ناظر و حضور در تمامي صحنه هاي حق و باطل.

Read more...

۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

شعر امام زمان عج

شعری از حضرت آیت الله صافی در مدح امام زمان عج:
زهي جمال رخش كرده پرتو افشاني
به ماه چارده و آفتاب رخشاني
زهي ولي خدا قطب عالم امكان
جهان جود و كرم پيشواي يزداني
ظهور قدرت دادار حجت بن حسن
كه ظاهر است از او كبرياي سبحاني
نجات امت مظلوم و خلق مستضعف
اميد مردم محروم و فيض رحماني
سپهر مجد و شرف شمس آسمان جلال
جمال غيب ابد شاه ملك امكاني
اگر چه پر شده عالم زفتنه و زفساد
مسلط اند به دنيا جنود شيطاني
به نام صلح و دموكراسي و وطن خواهي
زنند ضربه به شخصيت مسلماني
گرفته است بشر راه انحراف و خطا
به هر مكان نگرم تيره است و ظلماني
بگيرد ار همه اقطار محنت ايام
شب فراق شود هر چه بيش طولاني
بمان به جا و مشو نااميد چون آيد
امام و منجي كل مقتداي پاياني
سليل احمد مرسل همان كسي كه خدا
عطا نموده به او منصب جهانباني
جهان نجات دهد از فساد و استكبار
دوباره زنده كند راه و رسم انساني
در آورد همگان زير پرچم اسلام
نظام مي نبود جز نظام قرآني
ظهور مي كند و مي كند اساس ستم
كند زمين و زمان را زعدل نوراني
امير معدلت آيين ومعدلت گستر
دهد نجات همه خلق از پريشاني
خوش آن زمانه و آن روزگار و آن ايام
خوش آن حكومت و آن عدل و عصر روحاني
7 جمادي الثانيه 1421 لطف الله صافی

Read more...

۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

یاد باد آن روزگاران یاد باد !

یاد جبهه بخير كه نسيم حضور پراكنده مي كرد.
ياد معبر بخير كه راه عبور از نفس بود.
ياد كانالها بخير كه گنداب خودنمايي در آن جريان نداشت.
ياد سيم خاردار بخير.
ياد منورها بخير كه به ديدار چهره هاي نوراني مي آمدند وسرانجام از شدت حسادت چراغ عمرشان خاموش مي شد.
ياد مين بخير كه سكوي پرواز بود.
ياد گلوله ها بخير كه قاصد وصال بودند.
ياد خمپاره هابخير كه پيمانه وصل همراه داشت.
ياد لبهاي خاكي بخير كه از بس عزيز بودند خدا زمين را به رنگ آنها آفريد.
ياد فانُسخه ها بخير كه كمرهاي زرين جهادگران را محكم مي كرد و حلقه هاي اسارت دنيا را نه يكي پس از ديگري كه همه را با هم مي گسست.
ياد قمقمه ها بخير كه آب حيات از آن مي جوشيدو پاياني نداشت.
ياد پيراهن هاي خاكي بخير كه افتادگي مي آموخت و بي پيرايگي تبليغ مي كرد.
ياد كلاه آهني بخير كه نگهبان دنيايي از معني بود.
ياد پيشاني بند ها بخير كه آفتابي از نورانيت پشت خود پنهان مي كرد تا خورشيد در برابرش روزي يكبار روي تابيدن بيابد.
ياد چفيه بخير كه علامت زهد بود و برآورنده بسياري از نيازها.
ياد كوله پشتي بخير كه در آن گرد مي آمد.
ياد گلوله آرپيچي بخير كه پر بود از كادو براي دشمن.
ياد پلاك بخير كه شماره پرواز بود.
ياد فهميده ها بخير كه قبل از تكليف به تشييع مي رفتند.
ياد عاشقاني بخير كه پيش از بلوغ رسيدند.
ياد غنچه هايي بخير كه قبل از شكفتن لبخند زدند و پرپر شدند و در دامان محبت ريختند.
ياد بسيجي بخير كه ضريب اخلاص بود.
ياد تخريبچي بخير كه حصارهاي دنيا را فرو ريخت.
ياد غواصاني بخير كه در قعر آبها، مرواريد وصل را به تور انداختند.
ياد گردان موسي بن جعفر بخير كه به باب الحوائج اقتدا كردند گردانهاي مسلم
،گردانهاي حمزه، گردان عاشورا ،گردان امام محمد باقر ،گردان يا رسول كه به علمدار
كربلا اقتداكرده بودند.
ياد لبخندهايي بخير كه به قهقه شهادت پيوست. گريه هايي كه خنده هاي دائم عمليات را
تسكين كرد.
ياد مادران مفقود و جاويد الاثر كه هروقت مي فهميدند قرار است شهيد به شهر آيد از
هر نقطه اي خود را مي رساندند تاشايد مسافران آنها بعد از سالها برگشته باشند اما الان دگر خبري از آنها نيست، بخير باد.
ياد بدنهايي كه بي سر به خاك سر گذاشت ياد مادراني كه در آرزوي پيراهن سفيد دامادي ماندند و فقط سفيدي كفن جگر گوشه شان اما اين بار با قامتي متفاوت را به نظاره نشستند به خير باد.
ياد پيكر هايي كه پودر شدندو ذره ذره به ابديت پيوستند و جنازه هايي كه هرگز تشييع نشدند و در خلاصه سكوتهم صحبت نيزار شدند.
ياد پدران و مادران فرزند جبهه رفته اي كه قبل از تشييع پيكر فرزند، تشييع شدند بخير باد.
ياد همسران جانبازي بخير كه همچون پروانه به دور شمع گرديدند و در خاموشي آن گريستند.
ياد امام المجاهدين كه با فرماندهي خيل عظيم رزمندگان اسلام شهد شيرين پيروزي را براي مابه ارمغان آورد بخير باد

Read more...

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی الامام خامنه ای

اگر به مصر دل من سفر کنی ای یار


وگر ز پادشه دل طلب کنی دیدار


چو نیک بنگری آنجا عزیز را بینی


که سیدی ز خراسان علی ست نام و تبار





Read more...

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی الامام خامنه ای

امروز صفای دل ما خامنه ایست
جز عشق ولا دوای این جامعه چیست
در ورطه دشمنان دوصد دوست کم است
امروز دوصد دشمن و یک خامنه ایست
قربون شال سبز مهدویت بشم آقا که دل از دل عالم میبره

Read more...

۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی الامام خامنه ای


عاشق روی تو ام دست بدار از دل من

بخدا جز رخ تو حل نکند مشکل من

Read more...

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

شعر مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای


محراب جمکران

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو

سپند وار زکف داده ام عنان بی تو

ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ

زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو

چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی

پر است سینه ام ز اندوه گران بی تو

نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق

سر بهار ندارند بلبلان بی تو

لب از حکایت شبهای تار می بندم

اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو

چون شمع کشته ندارم شراره ای به زبان

نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو

ز بی دلی و خموشی چون نقش تصویرم

نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو

عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم

چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو

گزارش غم دل را مگر کنم چو امین

جدا از خلق به محراب جمکران بی تو


Read more...

  © مسافر کربلا تم خاکریزبوسیله khakreez.blogspot.com 2010

Back to TOP