شعر امام رمان عج
عاقبت دست من و دامن آن سرو سهی
تا به سر منزل مقصود روان خواهد بود
چه توان گفت ز شکر و کرم و حلم شهی
که جهانی به لبانش نگران خواهد بود
تو جهانی و جهانی ز تو خرسند وخموش
به حقیقت که جهان با تو جهان خواهد بود
"اینهمه شعبده ها عقل که می کرد اینجا "
چون رسد شاه جهان بی قلیان خواهد بود
مردم از ظلمت شبهای دراز و غم یار
مستی و رخصت این شه چه زمان خواهد بود
چشمه آب حیات و گل و شبنم بی دوست
شوره زاریست که بی مایه روان خواهد بود
ای خوش آن روز که بانگ خوش" یا زهرا" مان
از همه جای جهان درسریان خواهد بود
0 نظرات:
ارسال یک نظر