.

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

شهید گمنام

شب و شهاب
نه جامه ای،نه پلاکی، نه عطر خاطره ای
نه ره به سوی تو دارد نگاه پنجره ای
نه واژه ای، نه کلامی، نه بانگ آوازی
نه بغض می شکند در تو تار حنجره ای
سکوت، غرق سکوتی شهید گمنامم!
ندارد آن دل پرخون سر مناظره ای
توکیستی گل پرپر که درعبور از خاک؟
میان حلقه ی فوج ملک محاصره ای
نمی شناسمت اما چه می درخشی تو
که آفتابی و من اشتیاق شاپره ای
تو آن قدر به خدای امید نزدیکی
که دست سبز گشایش برای هر گره ای
دریغ و درد که آغوش شهر کوچک بود
برای چون تو بزرگی، شهاب گستره ای

1 نظرات:

Unknown ۲۰ فروردین ۱۳۸۹ ساعت ۸:۱۱  

سلام
وبلاگ خوبی دارید
خوشحال میشم سری هم به ما بزنید
mobarezphoto.blogfa.com

ارسال یک نظر

حرف دلت رو بنویس ایمیلتم بگذار تا بتونم جوابتو بدم

  © مسافر کربلا تم خاکریزبوسیله khakreez.blogspot.com 2010

Back to TOP