.

۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

شعر امام زمان عج

غروب جمعه ها !
دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را
کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟
کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی
که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را
خیابان ولی عصر بی شک جای خوبی نیست
که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را
تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی
بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را
نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن
رها کن در میان خدعه ماران عصایت را
نمی خواهم بجنگم در رکابت مرگ می خواهم
به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را
فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر
که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را
گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست
شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را

Read more...

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

شعر امام زمان عج

شعر امام زمان عج

افسوس که عمري پي اغيار دويديم
از يار بمانديم و به مقصد نرسيديم
سرمايه ز کف رفت و تجارت ننموديم
جز حسرت و اندوه متاعي نخريديم
پس سعي نموديم که ببينيم رخ دوست
جان ها به لب آمد، رخ دلدار نديديم
ما تشنه لب اندر لب دريا متحيّر
آبي به جز از خون دل خود نچشيديم
اي بسته به زنجير تو دل هاي محبّان
رحمي که در اين باديه بس رنج کشيديم
چندان که به ياد تو شب و روز نشستيم
از شام فراقت چو سحر گه ندميديم
اي حجّت حقّ پرده ز رخسار برافکن
کز هجر تو ما پيرهن صبر دريديم
ما چشم به راهيم به هر شام و سحرگاه
در راه تو از غير خيال تو رهيديم
اي دست خدا دست برآور که ز دشمن
بس ظلم بديديم و بسي طعنه شنيديم
شمشير کَجَت، راست کند قامت دين را
هم قامت ما را که ز هجر تو خميديم

Read more...

۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

بیاد شهیدان دفاع مقدس و جبهه و جنگ !

خدايا ! ببين که اسطوره هاي شهادت چگونه حيات را به بازي گرفته اند مرگ به اسارتشان در آورده است سرمست عشقند ، عشق خدائي، ببين که با پرتاب آيه آيه وجودشان در بستر جاري زمان چگونه حيات را تفسير ميکند.
خدايا سرودشان را شنيدي« انالله و انااليه راجعون» ، فريادشان را شنيدي
« نصرمن الله و فتح غريب» آوايشان را شنيدي « لااله الاالله » نجواشان را شنيدي ، « فباي آلا ربکما تکذبان» زمزمه شان را شنيدي
« فقاتلو ائمة الکفر» نامشان موحد، کتابشان قرآن ، پيامشان ايمان ، جرمشان قيام ، راهشان اسلام ، رهبرشان امام ، سلاحشان وحدت ، درسشان جهاد، سرمايه شان تقوي، مقصدشان شهادت ، معبودشان الله ، فرمانده شان روح الله . يارانمان ، يارانمان ، آري يارانمان را ربودند که تنها بوديم تنها تر شديم ، مهاجران رفته اند و بي انصار شده ايم ،
خدايا ، به ابرها بگو بگريند ، به کوهها بگو بشکافند؛ به درياها بگو بخروشند ، به طوفانها بگو بشتابند ، به رودها بگو بنالند،
چشمه ها را بگو بجوشند، به آسمان بگو ببارد، بزمين بگو بگريد ، به خورشيد بگو نتابد ،به ماه بگو نيايد ، به ستاره گان بگو نمانند ،
به همه بگو اشک بريزند ، آري اشک بريزند ، اي جنگ ، اي دريا ، اي سرودها اي قله ها، اي رودها، اي چشمه ها ، اي دشتها، اي بيشه ها ، از چشم خود جاري کنيد سيرابها جاري کنيد، خونابه ها جاري کنيد.
خدايا ، به درختها بگو که برگهايشان را فرو ريزند
به عقابها بگو که به سوگ يارانمان نشينند به پرنده گان بگو پرهايشان را بخون شهيدان رنگين کنند ، به کبوتران بگو پيام خونرا به خطه ستم کشان برسانند .
خدايا ، باز هم به فرشتگانت بگو که « اني اعلم ما لا تعلمون » فلسفه آفرينش را در کربلاي خوزستان نشانشان ده .
خدايا ، باز هم به فرشتگانت بگو که خليفه گانت را در زمين ببينند،
آري «تقوي و عشق را و ايمان را » ايثار و جهد و تلاش و خون جوانان را « يکجا نشانشان ده » .
خدايا ، به محمد (ص) بگو که پيروانش حماسه آفريدند ،
به علي(ع) بگو که شيعيانش قيامت بپا کرده اند،
به حسين(ع) بگو که خونش همچنان در رگها ميجوشد.
بگو که از آن خونها که در دشت کربلا زمين ريخت سروها روئيد، ظالمان سروها را بريدند اما باز همه سروها روئيد،
بگو که آن خونها از « خرداد خون داد » تا « شهريور شهيد » بر ژاله شد ،
بگو که دستهاي عباس(ع) بر پيکر من آويخته است،
بگو که آن خونها به جانان ريخته است و بگو که قاتلان همچنان خونمان را مي ريزند اما ... باز هم لاله مي رويد .
خدايا، ميداني که چه مي کشيم ، پنداري که چون شمع ذوب ميشويم ، آب ميشويم . ما از مردن نمي هراسيم ، اما مي ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند ، و اگر نسوزيم هم که روشنائي مي رود و جاي خود را دوباره به شب مي سپارد، چه بايد کرد از يک سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم، و از ديگر سو بايد شهيد شويم تا آينده بماند ، هم بايد امروز شهيد شويم فردا بماند و هم بايد بمانيم تا فردا شهيد نشود. عجب دردي ، چه ميشد امروز شهيد ميشديم و فردا زنده مي شديم تا دوباره شهيد شويم. آري همه ياران سوي مرگ رفتند ، در حاليکه نگران فردا بودند.
خدايا نکند وارثان خون اين شهيدان در راهشان گام نزنند.
خدايا ، نکند شيطانهاي کوچک با خون اينها"(شهيدان)" خان شوند ، نکند جانمايه ها براي به مايه هاي دون سرمايه مقام شود ، نکند ميوه درخت فداکاري اينها را صاحبان رياکاري بچينند، نکند ثمره جنگ يارانمان به چنگ فرصت طلبها افتد، نکند خونين کفنان در غربت بميرند تا قدرت طلبها کام گيرند . با شما هستم اي ابن الوقتها، انقلابيون بعد از انقلاب؛ سرمايه داران ، زراندوزان ،
مستکبرين ، فئودالها،خوانين؛ غربزدهها ، منورالفکران ،انحصارطلبها؛اسلام پناهان؛قشريون؛خمره هاي قدرت؛ ميوه چينها، راحت طلبها، زخم زبان زنها، منافقين ،التقاطيون؛ اي کسانيکه تا ديروز نمي دانستيد که سياست را با (س) مي نويسند يا با (ص) ،
اي جرياناتي که جز به خود و هواي نفس ، ديگران را نمي شناسيد، و همواره بر چسب مي زنيد ، غيبت ميکنيد و شهيدان را متهم به کفر کرديد. خدايا ، آيا ميخواهند از خون شهيدان نردبان قدرت و پست و مقام براي خود بسازند،
نکند که .....نه،نه.خدايا، هرگز ، اينها که گفتم کفر است؛ مگر ميشود خون حسينيان پايمال شود ، مگر ميشود علي اکبر و
ابوالفضل و علي اصغر بميرند،"مگر شهيدان زنده نيستند" ، نه، نه، هرگز، آنها همواره زنده اند، جاويدند، زيرا شهيدند و شهيد يعني حي حاضر ، ناظر و حضور در تمامي صحنه هاي حق و باطل.

Read more...

۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

شعر امام زمان عج

شعری از حضرت آیت الله صافی در مدح امام زمان عج:
زهي جمال رخش كرده پرتو افشاني
به ماه چارده و آفتاب رخشاني
زهي ولي خدا قطب عالم امكان
جهان جود و كرم پيشواي يزداني
ظهور قدرت دادار حجت بن حسن
كه ظاهر است از او كبرياي سبحاني
نجات امت مظلوم و خلق مستضعف
اميد مردم محروم و فيض رحماني
سپهر مجد و شرف شمس آسمان جلال
جمال غيب ابد شاه ملك امكاني
اگر چه پر شده عالم زفتنه و زفساد
مسلط اند به دنيا جنود شيطاني
به نام صلح و دموكراسي و وطن خواهي
زنند ضربه به شخصيت مسلماني
گرفته است بشر راه انحراف و خطا
به هر مكان نگرم تيره است و ظلماني
بگيرد ار همه اقطار محنت ايام
شب فراق شود هر چه بيش طولاني
بمان به جا و مشو نااميد چون آيد
امام و منجي كل مقتداي پاياني
سليل احمد مرسل همان كسي كه خدا
عطا نموده به او منصب جهانباني
جهان نجات دهد از فساد و استكبار
دوباره زنده كند راه و رسم انساني
در آورد همگان زير پرچم اسلام
نظام مي نبود جز نظام قرآني
ظهور مي كند و مي كند اساس ستم
كند زمين و زمان را زعدل نوراني
امير معدلت آيين ومعدلت گستر
دهد نجات همه خلق از پريشاني
خوش آن زمانه و آن روزگار و آن ايام
خوش آن حكومت و آن عدل و عصر روحاني
7 جمادي الثانيه 1421 لطف الله صافی

Read more...

۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

یاد باد آن روزگاران یاد باد !

یاد جبهه بخير كه نسيم حضور پراكنده مي كرد.
ياد معبر بخير كه راه عبور از نفس بود.
ياد كانالها بخير كه گنداب خودنمايي در آن جريان نداشت.
ياد سيم خاردار بخير.
ياد منورها بخير كه به ديدار چهره هاي نوراني مي آمدند وسرانجام از شدت حسادت چراغ عمرشان خاموش مي شد.
ياد مين بخير كه سكوي پرواز بود.
ياد گلوله ها بخير كه قاصد وصال بودند.
ياد خمپاره هابخير كه پيمانه وصل همراه داشت.
ياد لبهاي خاكي بخير كه از بس عزيز بودند خدا زمين را به رنگ آنها آفريد.
ياد فانُسخه ها بخير كه كمرهاي زرين جهادگران را محكم مي كرد و حلقه هاي اسارت دنيا را نه يكي پس از ديگري كه همه را با هم مي گسست.
ياد قمقمه ها بخير كه آب حيات از آن مي جوشيدو پاياني نداشت.
ياد پيراهن هاي خاكي بخير كه افتادگي مي آموخت و بي پيرايگي تبليغ مي كرد.
ياد كلاه آهني بخير كه نگهبان دنيايي از معني بود.
ياد پيشاني بند ها بخير كه آفتابي از نورانيت پشت خود پنهان مي كرد تا خورشيد در برابرش روزي يكبار روي تابيدن بيابد.
ياد چفيه بخير كه علامت زهد بود و برآورنده بسياري از نيازها.
ياد كوله پشتي بخير كه در آن گرد مي آمد.
ياد گلوله آرپيچي بخير كه پر بود از كادو براي دشمن.
ياد پلاك بخير كه شماره پرواز بود.
ياد فهميده ها بخير كه قبل از تكليف به تشييع مي رفتند.
ياد عاشقاني بخير كه پيش از بلوغ رسيدند.
ياد غنچه هايي بخير كه قبل از شكفتن لبخند زدند و پرپر شدند و در دامان محبت ريختند.
ياد بسيجي بخير كه ضريب اخلاص بود.
ياد تخريبچي بخير كه حصارهاي دنيا را فرو ريخت.
ياد غواصاني بخير كه در قعر آبها، مرواريد وصل را به تور انداختند.
ياد گردان موسي بن جعفر بخير كه به باب الحوائج اقتدا كردند گردانهاي مسلم
،گردانهاي حمزه، گردان عاشورا ،گردان امام محمد باقر ،گردان يا رسول كه به علمدار
كربلا اقتداكرده بودند.
ياد لبخندهايي بخير كه به قهقه شهادت پيوست. گريه هايي كه خنده هاي دائم عمليات را
تسكين كرد.
ياد مادران مفقود و جاويد الاثر كه هروقت مي فهميدند قرار است شهيد به شهر آيد از
هر نقطه اي خود را مي رساندند تاشايد مسافران آنها بعد از سالها برگشته باشند اما الان دگر خبري از آنها نيست، بخير باد.
ياد بدنهايي كه بي سر به خاك سر گذاشت ياد مادراني كه در آرزوي پيراهن سفيد دامادي ماندند و فقط سفيدي كفن جگر گوشه شان اما اين بار با قامتي متفاوت را به نظاره نشستند به خير باد.
ياد پيكر هايي كه پودر شدندو ذره ذره به ابديت پيوستند و جنازه هايي كه هرگز تشييع نشدند و در خلاصه سكوتهم صحبت نيزار شدند.
ياد پدران و مادران فرزند جبهه رفته اي كه قبل از تشييع پيكر فرزند، تشييع شدند بخير باد.
ياد همسران جانبازي بخير كه همچون پروانه به دور شمع گرديدند و در خاموشي آن گريستند.
ياد امام المجاهدين كه با فرماندهي خيل عظيم رزمندگان اسلام شهد شيرين پيروزي را براي مابه ارمغان آورد بخير باد

Read more...

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی الامام خامنه ای

اگر به مصر دل من سفر کنی ای یار


وگر ز پادشه دل طلب کنی دیدار


چو نیک بنگری آنجا عزیز را بینی


که سیدی ز خراسان علی ست نام و تبار





Read more...

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی الامام خامنه ای

امروز صفای دل ما خامنه ایست
جز عشق ولا دوای این جامعه چیست
در ورطه دشمنان دوصد دوست کم است
امروز دوصد دشمن و یک خامنه ایست
قربون شال سبز مهدویت بشم آقا که دل از دل عالم میبره

Read more...

  © مسافر کربلا تم خاکریزبوسیله khakreez.blogspot.com 2010

Back to TOP